فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sough

sʌf sʌf

گذشته‌ی ساده:

soughed

شکل سوم:

soughed

سوم‌شخص مفرد:

soughs

وجه وصفی حال:

soughing

شکل جمع:

soughs

معنی

noun verb - intransitive

صدای زمزمه یا آه، زمزمه یا خش‌خش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sough

  1. noun a low, indistinct, and often continuous sound
    Synonyms:
    murmur mumble whisper sigh susurrus susurration
  1. verb to make a low, continuous, and indistinct sound
    Synonyms:
    murmur moan whisper sigh wail purl

ارجاع به لغت sough

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sough

لغات نزدیک sough

پیشنهاد بهبود معانی