آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ تیر ۱۴۰۳

    Valet

    ˈvælɪt ˈvælət / / ˈvæleɪ

    گذشته‌ی ساده:

    valeted

    شکل سوم:

    valeted

    سوم‌شخص مفرد:

    valets

    وجه وصفی حال:

    valeting

    شکل جمع:

    valets

    معنی valet | جمله با valet

    noun countable

    هتل پیشخدمت مخصوص لباس، متصدی جامه‌شویی و اتو کردن و انجام خدمات شخصی، متصدی شستن لباس میهمانان، متصدی لباس‌شویی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی هتل

    مشاهده

    I left my suit with the hotel valet for cleaning.

    کت و شلوارم را برای تمیز کردن نزد متصدی لباس‌شویی هتل گذاشتم.

    The valet quickly gathered my clothes for dry cleaning.

    پیشخدمت مخصوص لباس سریع لباس‌های مرا برای خشک‌شویی جمع کرد.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی متصدی پارک خودرو، متصدی پارکینگ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The valet parked the car in front of the hotel entrance.

    متصدی پارکینگ ماشین را جلوی ورودی هتل پارک کرد.

    The valet opened the door of the car for the passenger.

    متصدی پارک خودرو در ماشین را برای مسافر باز کرد.

    noun countable

    خدمتکار، نوکر، پیشخدمت مخصوص، نوکر ویژه، ملازم

    The valet drove the sports car to the garage to be washed.

    خدمتکار ماشین اسپرت را به گاراژ برد تا شسته شود.

    The wealthy man's valet greeted him at the door and took his coat.

    نوکر مرد ثروتمند جلوی در به او سلام کرد و کتش را گرفت.

    verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی تمیز کردن (به‌ویژه داخل چیزی)

    She asked her brother to valet her car before the road trip.

    او از برادرش خواست که ماشینش را قبل‌از سفر جاده‌ای تمیز کند.

    It's important to valet your shoes regularly to maintain their appearance.

    مهم است که کفش‌های خود را به‌طور مرتب تمیز کنید تا ظاهر خود را حفظ کنید.

    verb - transitive

    پیشخدمتی کردن

    She valets for a living at the upscale restaurant.

    او برای امرارمعاش در رستوران مجلل پیشخدمتی می‌کند.

    Can you valet in my hotel?

    آیا می‌توانید در هتل من پیشخدمتی کنید؟

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد valet

    1. noun a manservant who acts as a personal attendant to his employer
      Synonyms:
      servant man attendant manservant dresser squire body-servant gentleman equerry gentleman's gentleman valet de chambre valet-de-chambre

    سوال‌های رایج valet

    گذشته‌ی ساده valet چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده valet در زبان انگلیسی valeted است.

    شکل سوم valet چی میشه؟

    شکل سوم valet در زبان انگلیسی valeted است.

    شکل جمع valet چی میشه؟

    شکل جمع valet در زبان انگلیسی valets است.

    وجه وصفی حال valet چی میشه؟

    وجه وصفی حال valet در زبان انگلیسی valeting است.

    سوم‌شخص مفرد valet چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد valet در زبان انگلیسی valets است.

    ارجاع به لغت valet

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «valet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/valet

    لغات نزدیک valet

    • - valerie
    • - valéry
    • - valet
    • - valet de chambre
    • - valet parking
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.