آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: سه‌شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴

    اندام به انگلیسی

    توضیحات:

    همچنین در حالت جمع معنای اول می‌توان از اندام‌ها و اندامگان استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / andaam /

    limb, organ, body member, part of the body, component

    limb

    organ

    body member

    part of the body

    component

    عضو بدن

    معده یک اندام گوارشی است.

    The stomach is a digestive organ.

    بازوی بیونیکی به مقطوع‌العضو امکان می‌داد تا استفاده‌ی کامل از اندام خود را به دست آورد.

    The bionic arm allowed the amputee to regain full use of his limb.

    اسم
    فونتیک فارسی / andaam /

    body, build, physique, stature, figure, frame

    body

    build

    physique

    stature

    figure

    frame

    هیکل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    آنان دارای نیروی بدنی متناسب با اندام درشت خود هستند.

    They possess physical strength consonant with their great bodies.

    سیامک اندام کشیده‌ای دارد.

    Siamak is spare of build.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد اندام

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    بدنه پیکر تن تنه جثه جسم قامت قد کالبد هیکل
    مترادف:
    آلت جوارح عضو
    مترادف:
    ارگانیسم

    سوال‌های رایج اندام

    اندام به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «اندام» در زبان انگلیسی به body part یا limb یا organ ترجمه می‌شود؛ بسته به نوع اندام مورد نظر، این واژه‌ها کاربرد دارند.

    «اندام» به هر بخش یا قسمت از ساختار جسمانی یک موجود زنده، به ویژه انسان یا حیوان، گفته می‌شود که وظیفه یا عملکرد خاصی را بر عهده دارد. این کلمه می‌تواند به بخش‌های مختلفی از بدن اشاره کند، مانند دست، پا، سر، شکم، یا حتی اعضای داخلی مانند قلب و کبد. در زبان انگلیسی، body part واژه‌ای کلی برای اشاره به هر بخش از بدن است، در حالی که limb بیشتر برای اندام‌های حرکتی مانند دست‌ها و پاها به کار می‌رود.

    از نظر زیست‌شناسی و آناتومی، اندام‌ها به‌عنوان واحدهای عملکردی بدن شناخته می‌شوند که هرکدام نقش مهمی در حفظ سلامت و کارکرد کلی بدن ایفا می‌کنند. به‌عنوان مثال، دست‌ها به عنوان اندام‌های اصلی لمس و انجام فعالیت‌های ظریف، پاها برای حرکت و ایستادن، و قلب برای گردش خون در بدن اهمیت دارند. ساختار اندام‌ها در طول تکامل گونه‌های مختلف دچار تغییر شده و هر یک متناسب با نیازهای زیستی موجود، شکل گرفته‌اند.

    از نظر پزشکی، توجه به سلامت اندام‌ها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، زیرا اختلال یا آسیب در هر یک می‌تواند تأثیر جدی بر کیفیت زندگی فرد داشته باشد. علوم پزشکی و جراحی به‌طور ویژه به بررسی، تشخیص و درمان بیماری‌ها و مشکلات اندام‌ها می‌پردازند. همچنین، بازسازی و پیوند اندام‌ها نیز یکی از حوزه‌های پیشرفته پزشکی است که به بیماران کمک می‌کند تا توانایی‌های جسمانی خود را بازیابند.

    در فرهنگ‌ها و هنرهای مختلف، اندام‌ها نمادهای معنایی متنوعی دارند. به‌عنوان مثال، دست‌ها نماد توانایی و قدرت، چشم‌ها نماد بینایی و فهم، و پاها نماد حرکت و پیشرفت هستند. بسیاری از آثار هنری، ادبیات و فلسفه به نقش و اهمیت اندام‌ها در زندگی انسان پرداخته‌اند و از آن‌ها به‌عنوان نمادهایی برای ابراز احساسات و مفاهیم مختلف بهره برده‌اند.

    «اندام» بخشی حیاتی از ساختار فیزیکی موجودات زنده است که نه تنها در عملکردهای زیستی، بلکه در ابعاد فرهنگی و اجتماعی نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. معادل‌های انگلیسی آن بسته به نوع اندام و زمینه کاربرد، متفاوت است و انتخاب واژه مناسب باعث انتقال دقیق‌تر مفهوم می‌شود.

    ارجاع به لغت اندام

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «اندام» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اندام

    لغات نزدیک اندام

    • - اندازه ی کوچک
    • - اندازه یک قدم
    • - اندام
    • - اندام اضافی
    • - اندام بری شده
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین کردن وهله
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.