آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴

    جابه‌جایی به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / jaabejaayi /

    transfer, displacement, movement, transposition, jumbling, removal, shift, shuffle

    transfer

    displacement

    movement

    transposition

    jumbling

    removal

    shift

    shuffle

    انتقال

    جابه‌جایی پول از یک حساب به حساب دیگر کاملاً موفقیت‌آمیز انجام شد.

    The transfer of money from one account to another was completed successfully.

    جابه‌جایی مردم به‌خاطر فاجعه‌ی طبیعی بسیار ناراحت‌کننده بود.

    The displacement of people due to the natural disaster was heartbreaking.

    اسم
    فونتیک فارسی / jaabejaayi /

    فیزیک commutation

    commutation

    تغییر جهت جریان برق

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    مطالعه‌ی قوانین جابه‌جایی در فیزیک موضوعی پیچیده است.

    The study of the laws of commutation in physics is a complex subject.

    جابه‌جایی انرژی و ماده

    commutation of energy and matter

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد جابه‌جایی

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    انتقال نقل نقل‌مکان
    متضاد:
    استقرار
    مترادف:
    حمل
    مترادف:
    سفر کوچ
    مترادف:
    منتقل

    سوال‌های رایج جابه‌جایی

    جابه‌جایی به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «جابه‌جایی» در زبان انگلیسی به relocation یا movement ترجمه می‌شود، که بسته به زمینه تفاوت دارد.

    «جابه‌جایی» به معنای تغییر مکان یا انتقال اشیاء، افراد، یا حتی اطلاعات از یک محل به محل دیگر است. این مفهوم می‌تواند در موقعیت‌های مختلفی به کار رود؛ از جابه‌جایی فیزیکی اشیاء در یک محیط تا تغییر محل زندگی یا کار افراد. بسته به نوع و ماهیت جابه‌جایی، واژه‌ی مناسب انگلیسی نیز متفاوت است.

    در زمینه‌ی حمل‌ونقل و لجستیک، «جابه‌جایی» معمولاً به معنی انتقال کالاها یا وسایل از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر است و واژه‌ی movement یا transportation به کار می‌رود. این نوع جابه‌جایی شامل فرآیندهای بارگیری، حمل، تخلیه و جابه‌جایی بهینه کالاهاست که نقش مهمی در تجارت و زنجیره تأمین ایفا می‌کند.

    وقتی از تغییر محل زندگی یا کار صحبت می‌کنیم، واژه‌ی relocation بیشتر استفاده می‌شود. این نوع جابه‌جایی ممکن است به دلایل شغلی، آموزشی یا شخصی انجام شود و شامل انتقال فرد یا خانواده به یک شهر یا کشور دیگر است. فرآیند جابه‌جایی مسکونی نیازمند برنامه‌ریزی دقیق، هماهنگی‌های لازم و مدیریت منابع است تا انتقال با کمترین مشکل انجام شود.

    در حوزه‌ی علوم اجتماعی و روان‌شناسی، «جابه‌جایی» می‌تواند به تغییر محیط یا موقعیت فرد اشاره کند که تأثیرات روانی و اجتماعی خاص خود را دارد. این نوع جابه‌جایی می‌تواند شامل مهاجرت، تغییر محل کار یا حتی تغییرات در ساختار خانوادگی باشد که نیازمند سازگاری و تطبیق فرد با شرایط جدید است.

    «جابه‌جایی» مفهومی چندوجهی است که بسته به زمینه‌ی کاربردش می‌تواند معانی مختلف و گسترده‌ای داشته باشد. چه در حمل‌ونقل کالا، تغییر محل سکونت یا حرکت در محیط‌های اجتماعی، این واژه نشان‌دهنده‌ی انتقال و تغییر مکان است که نقش مهمی در زندگی فردی و جمعی ایفا می‌کند.

    ارجاع به لغت جابه‌جایی

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «جابه‌جایی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جابه‌جایی

    لغات نزدیک جابه‌جایی

    • - جابه‌جاشده
    • - جابه‌جانشدنی
    • - جابه‌جایی
    • - جاپا
    • - جاپایی
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.