table, puzzle, chart, graph, scheme, schema, draft, diagram
جدول تناوبی عناصر، جدول مندلیف
periodic table of elements
جدول ضرب را بلد بودن
to know the multiplication table
edging, curb, board holder
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او روی لبهی جدول خیابان ایستاد.
He stood on the street curb.
پسر روی جدول ایستاد و حرکت ماشینها را نگاه کرد.
The boy sat on the curb and watched the cars go by.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جدول» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جدول