نمودار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

علامت، نشان

فونتیک فارسی

nemoodaar
اسم
sign, indication, symptom, token, manifestation, foreshadowing

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- این کار او نمودار شخصیت والای اوست.

- This action of his is an indication of his excellent character.

- ابرهای تیره در آسمان نمودار یک طوفان قریب‌الوقوع بودند.

- The dark clouds in the sky were an indication of an approaching storm.
شاخص، جدول، دیاگرام

فونتیک فارسی

nemoodaar
اسم
diagram, line drawing, chart, sketch, schema, graph

- این نمودار منحنی افزایش قیمت‌ها را نشان می‌دهد.

- This chart has a curve showing the rise in prices.

- نمودار فراوانی

- frequency diagram
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نمودار

ارجاع به لغت نمودار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نمودار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نمودار

لغات نزدیک نمودار

پیشنهاد بهبود معانی