bathroom, bath, bagnio, bathhouse
آیا در حمام کسی هست؟
Is somebody in the bath?
پنجرههای حمام بخار کرده است.
Steam has fogged the bathroom windows.
bathing, lavation, tubbing
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حمام گرم اغلب باعث آسودگی و تمدد اعصاب میشود.
A hot bath often eases and relaxes.
حمام گرم درد عضلات مرا تسکین داد.
The hot bath palliated my muscle.
wash, bath, bathing, rinsing
حمام اسید
acid bath
حمام روغن
oil bath
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حمام» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حمام