فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سفت به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سخت

فونتیک فارسی

seft
صفت

hard, stiff, solid, firm, unbending, rigid, wooden

پشتی این صندلی خیلی سفت است.

This chair's backrest is too stiff.

پس از مدتی سیمان سفت می‌شود.

After a while, the cement becomes firm.

محکم

فونتیک فارسی

seft
صفت قید

tough, tight, leathery, horny, tenacious, hard, taut

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

گوشت سفت برای کباب خوب نیست.

Tough meat is not good for Kebab.

طناب را سفت بکش.

Pull the rope hard.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سفت

  1. مترادف:
    استوار جامد سخت قایم لخته مضبوط
    متضاد:
    سست

ارجاع به لغت سفت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سفت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سفت

لغات نزدیک سفت

پیشنهاد بهبود معانی