فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سلطان به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پادشاه، فرمانروا

فونتیک فارسی

soltaan
اسم

sultan, king, emir, monarch, shah, sovereign

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

سلطان وحوش

the king of beasts

سلطان تمنای او را اجابت کرد.

The king granted his boon.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سلطان

  1. مترادف:
    امیر پادشاه خدیو خلیفه شاه شهریار فرمان‌روا ملک
  1. مترادف:
    سلطه فرمان‌روایی قدرت
  1. مترادف:
    سروان صاحب‌منصب
  1. مترادف:
    بزرگ سرور سرکرده رئیس

ارجاع به لغت سلطان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سلطان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سلطان

لغات نزدیک سلطان

پیشنهاد بهبود معانی