healthy, right, hale, sound
بنا به عقل سلیم
in one's right mind
عقل سلیم
sound mind, common sense
humble, meek, peaceable
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بچه گربهی سلیم بیصدا در کنج نشست.
The meek kitten sat quietly in the corner.
او کارمندی سلیم بود که همیشه بدون اینکه سوالی بپرسد، دستورات را اجرا میکرد.
He was a meek employee who always followed orders without question.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سلیم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سلیم