فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سلیم به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • سالم
  • فونتیک فارسی

    salim
  • صفت
    healthy, right, hale, sound
    • - بنا به عقل سلیم

    • - in one's right mind
    • - عقل سلیم

    • - sound mind, common sense
  • مطیع، بی‌آزار
  • فونتیک فارسی

    salim
  • صفت
    humble, meek, peaceable
    • - بچه گربه‌ی سلیم بی‌صدا در کنج نشست.

    • - The meek kitten sat quietly in the corner.
    • - او کارمندی سلیم بود که همیشه بدون اینکه سوالی بپرسد، دستورات را اجرا می‌کرد.

    • - He was a meek employee who always followed orders without question.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سلیم

ارجاع به لغت سلیم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سلیم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سلیم

لغات نزدیک سلیم

پیشنهاد بهبود معانی