فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

شیب به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

جا یا چیزی زاویه‌دار

فونتیک فارسی

shib
اسم

gradient, grade, slope, hilliness, declivity, decline, inclination, declination, descent, ascent, declension, incline, cant, dip, tilt, tip, steepness, fall, slant, pitch, bank, hill, rake

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

شیب این راه به‌تدریج زیاد می‌شود.

This road's gradient rises gradually.

خانه‌ها در سطح‌های فرازنده بر شیب تپه ساخته شده بودند.

The houses were built on ascending levels on the slope of the hill.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شیب

  1. مترادف:
    نشیب
    متضاد:
    فراز
  1. مترادف:
    سر
  1. مترادف:
    سرازیر سرازیری سراشیب
  1. مترادف:
    پیری کهنسالی
  1. مترادف:
    اختلاط امتزاج
  1. مترادف:
    جنبش لرزش
  1. مترادف:
    حیرتزده سرگردان سرگشته واله
  1. مترادف:
    آشفته پریش پریشان

ارجاع به لغت شیب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شیب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شیب

لغات نزدیک شیب

پیشنهاد بهبود معانی