فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

صف به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

(مفرد کلمه‌های صف‌ها، صفوف) گروهی از اشیا یا افراد پشت سر هم، ردیف، خط، رَج

فونتیک فارسی

saf
اسم

lineup, queue, column, array, row, alignment, file, train, rank, line, procession

فرمانده از جلو صف سربازان رد شد.

the commander passed in front of the line of soldiers

صفی از اتومبیل‌های شیک دنبال ماشین عروس و داماد در حرکت بود.

a procession of sleek cars was trailing the cars of the bride and groom

نمونه‌جمله‌های بیشتر

سربازان ما در صفوف دشمن رخنه کردند.

our soldiers penetrated the enemy lines

به صف ایستادن

to stand in line, to queue up

به صف حرکت کردن

to move in a line or procession

به صف کردن

to rank, to line up, to make stand in line

افسر سربازان را به صف کرد.

the officer made the soldiers from a line

صف بستن، صف کشیدن

to line up, to queue up, to marshal, to form a file or row

شاگردان در دو طرف خیابان صف بسته بودند.

students had lined up on both sides of the street

صف مُقدم

forefront, foreground, front, front rank

(مجازی) دسته، گروه

فونتیک فارسی

saf
اسم

group

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

حسن هم در صف مخالفان دولت قرار گرفته بود.

Hassan too had joined the group opposing the government

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد صف

  1. مترادف:
    خط رج رجه رده ردیف رسته طبقه قطار کلاس

ارجاع به لغت صف

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «صف» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/صف

لغات نزدیک صف

پیشنهاد بهبود معانی