آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

لش به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / lash /

lumpish, inert, lazy, idle, sluggish, klutz, clumsy

lumpish

inert

lazy

idle

sluggish

klutz

clumsy

تنبل، بی‌عار، بیکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

تنه‌ی لش خود را تکان بده!

Move your lazy carcass!

او وارد اتاق شد و مثل لش خود را روی کاناپه انداخت.

He entered the room and lumped on the sofa.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد لش

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
گل‌ولای لجن
مترادف:

ارجاع به لغت لش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لش

لغات نزدیک لش

پیشنهاد بهبود معانی