آخرین به‌روزرسانی:

لش به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تنبل، بی‌عار، بیکار

فونتیک فارسی

lash
صفت

lumpish, inert, lazy, idle, sluggish, klutz, clumsy

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

تنه‌ی لش خود را تکان بده!

Move your lazy carcass!

او وارد اتاق شد و مثل لش خود را روی کاناپه انداخت.

He entered the room and lumped on the sofa.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد لش

  1. مترادف:
    بی‌حال بی‌عار بی‌غیرت بیکاره تن‌آسا تنبل لاابالی
  1. مترادف:
    تن جسد لاشه مردار
  1. مترادف:
    گل‌ولای لجن
  1. مترادف:
    سماق

ارجاع به لغت لش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لش

لغات نزدیک لش

پیشنهاد بهبود معانی