fighter, champion, warrior, crusader, combatant, contender, militant, soldier, challenger, gladiator, campaigner
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مرد جوان مبارزی شجاع است.
The young man is a bold warrior.
خلبانان مبارز به هواپیماهای دشمن حمله کردند.
Fighter pilots attacked enemy aircraft.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مبارز» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مبارز