عامیانه sprightly, lively, spirited, jovial, gay, happy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کودکان ملنگ سرخوشانه در پارک بازی کردند.
The lively children played happily in the park.
پیرزن ملنگ عاشق رقصیدن و آواز خواندن در پارک بود.
The sprightly old woman loved to dance and sing in the park.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ملنگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ملنگ