mobile phone, cellphone, cellular phone
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
موبایلتان را خاموش کنید. کنسرت در آستانهی شروع شدن است.
Turn off your phone. The concert is about to start.
شارژر موبایلش را فراموش کرد.
He forgot the charger for his mobile phone.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «موبایل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موبایل