آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۳

    وارد به انگلیسی

    توضیحات:

    همچنین در حالت جمع معنای اول می‌توان از واردین، واردها و واردات استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / vaared /

    arriving, entrant, one who enters, incomer

    arriving

    entrant

    one who enters

    incomer

    فردی که وارد می‌شود

    هر واردشونده باید قبل‌از شروع رویداد فرم ثبت‌نام را تکمیل کند.

    Each entrant must complete the registration form before the event starts.

    هر واردشونده‌ای داستان‌ها و تجربیات جدیدی به ارمغان می‌آورد.

    Every arriving brings new stories and experiences.

    صفت
    فونتیک فارسی / vaared /

    well-versed, versed, well-informed, informed, into, knowledgeable, skilled, conversant, expert, erudite

    well-versed

    versed

    well-informed

    informed

    into

    knowledgeable

    skilled

    conversant

    expert

    erudite

    مطلع

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    او به آخرین روندهای فناوری وارد است.

    She is well-informed about the latest technology trends.

    او به ادبیات باستانی وارد است.

    She is well-versed in classical literature.

    صفت
    فونتیک فارسی / vaared /

    well-founded, apropose, fitting, apposite, to the point, germane, pertinent, relevant

    well-founded

    apropose

    fitting

    apposite

    to the point

    germane

    pertinent

    relevant

    به‌جا

    سوالات او وارد بود و درک او از موضوع را نشان داد.

    Her questions were apropose and demonstrated her understanding of the topic.

    تجربه‌ی او باعث شد که نظراتش به‌ویژه برای این بحث وارد باشد.

    His experience made his insights particularly fitting for the discussion.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد وارد

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    رسیده واصل
    متضاد:
    ناوارد
    مترادف:
    پذیرفته
    مترادف:
    آشنا آگاه اهل باخبر بلد کارشناس متبحر مسبوق مطلع واقف
    مترادف:
    داخل
    مترادف:
    بمورد

    ارجاع به لغت وارد

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «وارد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وارد

    لغات نزدیک وارد

    • - وارث مقامی شدن
    • - وارث مقدر
    • - وارد
    • - وارد آمدن
    • - وارد آوردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.