فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

وارد آوردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

زدن

فونتیک فارسی

vaared aavardan
فعل متعدی

to hit, to deliver, to strike

او به توپ نیروی زیادی وارد آورد.

He hit the ball with great force.

بوکسور هدفش این بود که ضربه‌ای قدرتمند به حریفش وارد بیاورد.

The boxer aimed to strike his opponent with a powerful punch.

باعث خسارت شدن

فونتیک فارسی

vaared aavardan
فعل متعدی

to cause, to inflict (damage, etc)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

طوفان خسارات شدیدی به شهرهای ساحلی وارد آورد.

The storm inflict severe damage on the coastal towns.

زلزله ویرانی قابل توجهی در شهر وارد آورد.

The earthquake caused substantial destruction in the city.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت وارد آوردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وارد آوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وارد آوردن

لغات نزدیک وارد آوردن

پیشنهاد بهبود معانی