فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

ورزش به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • نرمش، تمرین بدنی
  • فونتیک فارسی

    varzesh
  • اسم
    sport, athletics, physical exercise, physical education, athletic training
    • - به غیر از ورزش به چه چیز دیگری علاقه‌مندی؟

    • - Aside from sports, what else are you interested in?
    • - ورزش موجب می‌شود که بدن مقداری از چربی‌های اضافی خود را بسوزاند.

    • - Exercise causes the body to burn some of its excess fat.
  • تمرین
  • فونتیک فارسی

    varzesh
  • اسم
    exercise, training, practice
    • - ورزش فکری

    • - mental exercise
    • - لطفا آن ورزش را دوباره انجام بده.

    • - Please do that exercise over again.
  • (ادبی، قدیمی) زراعت
  • فونتیک فارسی

    varzesh
  • اسم
    farming, planting, land cultivation
    • - بعضی خاک‌ها مناسب ورزش نیستند.

    • - Some soils are not suitable for farming.
    • - این اراضی سال‌ها تحت ورزش بوده‌اند.

    • - These fields have been under cultivation for years.
  • (ادبی، قدیمی) کار، شغل
  • فونتیک فارسی

    varzesh
  • اسم
    work, profession, craft
    • - (فردوسی) شما دیر مانید و خرم بوید / به رامش سوی ورزش خود شوید

    • - stay here, all of you, and rejoice / and happily go to do your work
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ورزش

ارجاع به لغت ورزش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ورزش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ورزش

لغات نزدیک ورزش

پیشنهاد بهبود معانی