فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

کنج به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • گوشه
  • فونتیک فارسی

    konj
  • اسم
    corner, angle, cant, niche, nook
    • - مادرش تمام روز در یک کنج اتاق می‌نشیند و فرش می‌بافد.

    • - All day, his mother sits in one corner of the room and weaves carpets.
    • - کیف پولی را در کنج خیابان پیدا کردم.

    • - I found a lost wallet in the corner of the street.
  • زاویه‌ی فضایی یا جسمی
  • فونتیک فارسی

    konj
  • اسم
    هندسه polyhedral angle, solid angle
    • - معمار بادقت کنج هر گوشه را در طراحی ساختمان محاسبه کرد.

    • - The architect carefully calculated the polyhedral angle of each corner in the building's design.
    • - دانشجوی هندسه سعی کرد در طول کلاس مفهوم کنج را بفهمد.

    • - The geometry student struggled to understand the concept of a polyhedral angle during class.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد کنج

ارجاع به لغت کنج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کنج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کنج

لغات نزدیک کنج

پیشنهاد بهبود معانی