فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

گره‌خورده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • گوریده
  • فونتیک فارسی

    gere(h) khorde
  • اسم صفت
    knotted, snarled, bedeviled, foul, matted, tangled, kink, kinkiness, tied
    • - باز کردن طناب گره‌خورده سخت بود.

    • - The knotted rope was too difficult to untangle.
    • - شاخه‌های گره‌خورده‌ی درخت راه را مسدود کرده بود.

    • - The snarled branches of the tree blocked the path.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت گره‌خورده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گره‌خورده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/گره‌خورده

لغات نزدیک گره‌خورده

پیشنهاد بهبود معانی