lost, missing, mislaid, invisible, vanished
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او احساس ناامیدی نسبت به فرصتهای گمشدهاش داشت.
She felt a sense of despair over her lost opportunities.
او ساعتها بهدنبال قطعهی گمشدهی پازل بود.
He searched for the missing piece of the puzzle for hours.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گم