لغات مربوط به سفر در انگلیسی

تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۴۰۱

تاریخ به‌روزرسانی: ۲۳ مرداد ۱۴۰۳

لغت
معنی

concertize

(با دسته‌ی کنسرت) به سفر نمایشی رفتن

covered wagon

گاری سرپوشیده (که مهاجران آمریکا با آن سفر می‌کردند)

cruiser

قایق تفریحی

day-tripper

کسی که به سفر تفریحی یک‌روزه می‌رود

deplane

از هواپیما پیاده شدن، پیاده شدن از هواپیما، ترک کردن هواپیما، هواپیما را ترک کردن

digital nomad

کسی که شغلش در بستر اینترنت است و هنگام سفر کار می‌کند

economy class

درجه‌ی عادی، درجه‌ی اقتصادی، کلاس اکونومی (بلیت هواپیما)

excursion

گردش، گشت، سیر، گردش بیرون شهر

expatriate

جلای وطن کردن، ترک میهن کردن، ترک تابعیت کردن، از میهن راندن، بی خانمان کردن، آلاخون والاخون کردن، اخراج بلد کردن، میهن باخته شدن، نفی بلد کردن، ترک کردن میهن

expedition

سفر، اردوکشی، هیئت اعزامی، اعزام (به ماموریت یا سفر یا اکتشاف یا کارزار)، روانه سازی، (اشخاص یا کشتی ها و غیره) اعزام شده، اعزامی، گسیلی، گسیلشی، ماموریت، دستور بری

field trip

(آموزش) سفر کوتاه علمی، رفتن به جایی (نه چندان دور) برای مشاهده‌ی چیزی

footman

مسافر پیاده

funicular

قطار کابلی
مربوط به قطار کابلی

gallivant

ولگردی و عیاشی کردن، سفر کردن

getaway

مکان (برای تعطیلات)
تعطیلات کوتاه

globetrotter

جهانگرد

grand tour

گردش برای بررسی، سیاحت برای آموزش، (انگلیس) سفر برون مرزی اشراف زادگان انگلیسی پس از پایان تحصیلات، سفر و سیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند

hajj

(عربی: حاج)، سفر حج، رفتن به مکه

hejira

( hegira ) هجری، هجرت

hitchhike

مفتی سوار ماشین کسی شدن، اتواستاپ زدن، سفر رفتن به روش رایگان سواری
سرجاده ایستادن وباشست جهت خود را نشان دادن برای سواری مفتی

hitchhiker

مسافر سرراهی، اتواستاپ زن، اتواستاپی (اشخاصی که در کنار جاده‌ها از رانندگان تقاضای رفتن تا مسیری به‌صورت رایگان را دارند)

impedimenta

چیزهای دست‌و‌پا گیر، توشه سفر، بنه سفر، اسباب تأخیر حرکت

jaunt

گردش، تفریح، مسافرت کوچک، (سفر کوتاه تفریحی) گلگشت
(به سفر کوتاه رفتن) گردش رفتن، (به) گلگشت رفتن، گشت زدن، سفر کوچک کردن

jet lag

پرواززدگی، جت‌لگ (وضعیتی که در سفرهای هوایی طولانی بر اثر گذر از چند منطقه‌ی زمانی و در نتیجه‌ی اختلال در نظم طبیعی بدن برای برخی از مسافران پیش می‌آید)

jet set

(پولدارانی که مرتب برای کار یا تفریح با هواپیما سفر می‌کنند) دائم در سفر و خوشی

junket

سفر، سفر تفریحی، سفر رسمی و تجملی کارمند دولت به خرج دولت، سفر تفریحی و پرخرج
به سفر تجملی رفتن یا بردن،، سفر تفریحی کردن، خوش گذرانی کردن
به سفر تجملی رفتن یا بردن، سفر تفریحی کردن، خوش گذرانی کردن

layover

توقف کوتاه، توقف موقت، ایست موقت، توقف میان راه (توقف کوتاه‌مدت در یک مکان در میانه‌ی سفر، به‌خصوص برای عوض کردن پرواز)

log

سفرنامه کشتی، گزارش سفرنامه کشتی، سرعت‌سنج کشتی
گزارش سفر هواپیما

milestone

(تابلوی) مسیرنما، مسافت‌نما، کیلومترشمار، مایل‌شمار، مایل‌نما، ره‌شمار

motor

(باوسیله‌ی موتوری به ویژه اتومبیل و موتور سیکلت) سفر کردن

mush

با سورتمه سفر کردن، سورتمه‌سواری کردن

on tour

درحال سفر، در سفر (به‌ویژه برای انجام امور هنری یا شغلی)، در فرویش

outing

گردش بیرون شهر، تفرج، وابسته به گردش یا سفر کوتاه

overhead locker

قفسه‌ی بالای سر (برای قرار دادن چمدان در هواپیما یا اتوبوس یا قطار)

passage

سفر دریایی

لغت
معنی

peregrination

مسافرت دور، جهانگردی، دربه‌دری، سفر طولانی معمولا به صورت پیاده به منظور سیاحت یا جهانگردی

pilgrimage

سفر زیارتی، زیارت
به سفر زیارتی رفتن، زیارت رفتن

pit stop

(عامیانه) توقف (برای خوراک و غیره)، محل توقف

quest

سفر اکتشافی

red-eye

پرواز شبانه

roadworthy

مناسب برای به‌‌‎کاربردن در جاده‌ها، ماده مسافرت

rubberneck

گردشگر، توریست، جهانگرد، سیاح
سیاحت کردن، گشت‌وگذار کردن

safari

وحش‌گشت، سافاری (نوعی سفر گردشگری با هدف دیدن و تهیه‌ی فیلم و عکس از جانوران بزرگ‌جثه در حیات‌وحش به‌ویژه در آفریقا)

sally

سفر
(با: forth یا out) سفر رفتن، راهی شدن

sashay

گردش سفر، راه‌پیمایی تفریحی

seasickness

دریازدگی، تهوع و به‌هم‌خوردگی حال در سفر دریا

send-off

مشایعت کردن، بدرود گفتن (با دادن هدیه یا مهمانی و غیره)، (عامیانه)، مراسم بدرود (برای کسی که سفر می رود)، مشایعت، مشایعت کردن، همراهی، ایین بدرود ودعای خیر

set sail

(برای عزیمت) بادبان‌ها را گستردن، (سفر دریایی) آغاز کردن
(سفر دریایی) آغاز کردن

Sharpie

قایق بادی (سبک) (با حرف کوچک)

skiplagging

رزرو بلیت شهر پنهان (رزرو بلیت پرواز غیرمستقیم و پیاده شدن در جایی که مقصد نهایی آن پرواز نیست)

sleeping car

واگن تختخواب‌دار، کوپه‌ی تختخواب‌دار

snowbird

اهل شمال که زمستانها به جنوب سفر می‌کند

souvenir

سوغات، ره‌آورد (کالایی که مسافران و گردشگران از یک شهر یا روستا یا منطقه‌ می‌خرند تا پس از بازگشت از سفر به بستگان یا دوستان یا آشنایان هدیه دهند یا آن را نزد خود نگه دارند)

steward

مهماندار (هواپیما یا کشتی)

tourist court

مسافرخانه، متل، راه سرا

tourist home

(منزل خصوصی که اتاق به جهانگردان کرایه می‌دهد) خانه‌ی جهانگردان

tourist trap

تله‌ی جهانگردان (رستوران و غیره که که گردشگرها را جذب و سپس آنها را ناچار به پرداخت پول زیاد بابت خدمات ناکافی ارائه شده می‌کند)، دام توریست‌ها

touristy

ویژه‌ی جهانگردان، درخور گردشگران، گردشگر پسند، توریستی

trade

آمدورفت، سفر

traps

بار و بنه (شخصی)

travel mug

ماگ مسافرتی

traveled or travelled

سفر کرده، جهان دیده

travelog

شرح سفر، سفرنامه (سخنرانی یا فیلم و غیره)

trek

(طولانی و به‌سختی) پیاده‌روی کردن، حرکت کردن، مسافرت کردن
سفر (سخت و طولانی معمولاً پیاده)
(افریقای جنوبی) با گاری سفر کردن (که توسط گاو نر کشیده می‌شود)

trekker

راه‌نورد

untraveled or untravelled

(آدم) سفر نکرده، جهان ندیده

viaticum

پول جیب، توشه و خواربار سفر، (روم باستان) پول و توشه ی افسر اعزامی به ماموریت، توشه و هزینه ی سفر

wanderjahr

(آلمانی) سفر یک ساله، سفر طولانی
(آلمانی) سفرآموزشی

wanderlust

سفردوستی، اشتیاق شدید به سفر

wayfaring

سفر پیاده، سفر با پای پیاده

احتمالا این ضرب‌المثل را شنیده‌اید که: «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی». اگر بخواهیم مفهوم آن را به انگلیسی بیان کنیم می‌توانیم بگوییم: “Travel brings wisdom”.
مسافرت کردن یکی از لذت‌بخش‌ترین تفریحات در زندگی انسان است که پنجره‌ی جدیدی به روی او می‌گشاید. وقتی تصمیم به سفر می‌گیرید از منطقه‌ی امن خود خارج می‌شوید و با زیبایی‌ها و سختی‌های سفر آشنا می‌شوید.

قبل از سفر، آب و هوای مقصد را بررسی کنید!‌ برای یادگیری لغات و اصطلاحات مرتبط با آب و هوا به لینک زیر مراجعه کنید.

هنگام سفر واژه‌های مرتبط با مسافرت را همراه خود ببرید!

اگر قصد سفر به کشورهای خارجی را داشته باشید بهتر است با واژه‌های مرتبط با سفر آشنا باشید. در صورتی که به لغات سفر به انگلیسی آگاه باشید می‌توانید در هر کشوری کار خود را راه بیندازید زیرا این واژگان اغلب به صورت مشترک به کار می‌رود و بین اهالی سفر و هتل‌ها و اقامتگاه‌های مسافرتی و حتی راهنماهای سفر به صورت مشترک به کار می‌روند
و کمتر کسی است که اهل سفر باشد و با این کلمات سفر به انگلیسی آشنا نباشد.

کلمات و اصطلاحات مربوط به سفر

همچنین در اغلب موارد وب‌سایت‌های خرید بلیط و رزرو هتل‌ها و حتی Airbnb (که یک سایت و نرم‌افزار معروف رزرو اتاق یا خانه است) توسط هوش مصنوعی حتی پیام‌های میزبان و مهمان را به انگلیسی یا دیگر زبان‌ها ترجمه می‌کند. پس اگر در حال بستن چمدان برای یک سفر به دور دنیا هستید با دانستن واژه‌هایی مانند رزرو هتل به انگلیسی، روش خرید بلیط به زبان انگلیسی و جملات کاربردی مرتبط با مسافرت می‌توانید به اصطلاح گلیم خود را از آب بیرون بکشید و دیگر جای نگرانی نیست.
جالب است بدانید که حتی خودِ لغتِ سفر درانگلیسی به شکل‌های مختلفی وجود دارد چنان که ما از عبارت‌هایی مانند سفر یک‌ روزه، گردش، تور گروهی، طبیعت‌گردی، هیچهایک، کمپینگ، سفر زمینی، سفر هوایی و دریایی و مانند آن‌ها در فارسی استفاده می‌کنیم همگی در انگلیسی نیز واژه‌هایی را به خود اختصاص می‌دهند که آن‌ها را در این پست در یک جدول تحت عنوان مهم‌ترین لغات مربوط به سفر و مسافرت خواهید دید و می‌توانید فایل پی‌دی‌اف آن را نیز دانلود کنید و هنگام بستنِ بار سفر، آن را نیز همراه خودتان داشته باشید.

با کلیک روی هرکدوم از واژه‌ها در جدول می توانید به صفحه‌ی لغت در وبسایت فست دیکشنری رفته و از نمونه جملات، مترادف و متضاد، معانی بیشتر هر لغت به همراه part of speech آن بهره ببرید.

نرم افزارهای فست دیکشنری

تمام لغاتی که در اینجا مشاهده کردید را می توانید با استفاده از نرم افزارهای فست ‌دیکشنری به راحتی روی تلفن همراه خودتان داشته باشید و برای هر لغت در اپلیکیشن‌های اندروید و آی او اس فولدر و دسته‌بندی انجام دهید و از دیگر امکانات آن استفاده کنید.

دریافت فایل پی‌دی‌اف لیست لغات رایج مرتبط با سفر

بازگشت به وبلاگ

مطالب دیگر بخش «واژه‌های دسته‌بندی شده»:

نظرات

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *