لینک مطلب کپی شد

۰

انتشار ۲۰ تیر ۱۴۰۴

فهرست لغات کتاب English Vocabulary in Use: Upper-Intermediate

یادگیری واژگان، یکی از ارکان اصلی در فرایند تسلط بر زبان انگلیسی به شمار می‌آید. بدون داشتن دایره‌ی لغات غنی و کاربردی، حتی تسلط بر دستور زبان و تلفظ نیز نمی‌تواند موجب برقراری ارتباط سازنده، روان‌گویی و درک مؤثر مطالب شود. در همین راستا، منابع آموزشی متعددی برای گسترش دامنه‌ی واژگان زبان‌آموزان طراحی شده‌اند که در میان آن‌ها، مجموعه‌ی English Vocabulary in Use، به‌ویژه سطح Upper-Intermediate، جایگاهی ویژه و قابل‌توجه دارد.

کتاب English Vocabulary in Use: Upper-Intermediate تألیف Michael McCarthy و Felicity O’Dell، یکی از پرکاربردترین و معتبرترین منابع آموزش واژگان در سطح متوسط به بالا محسوب می‌شود. این کتاب با بهره‌گیری از رویکرد موضوع‌محور، سعی دارد واژگان را در بسترهای واقعی و کاربردی آموزش دهد؛ از اصطلاحات روزمره گرفته تا واژگان تخصصی مورد نیاز در محیط‌های حرفه‌ای و آکادمیک. ساختار منظم، تمرین‌های هدفمند و مثال‌های ملموس، این کتاب را به انتخابی مطمئن برای زبان‌آموزانی تبدیل کرده است که قصد دارند گام بلندی به سوی سطوح پیشرفته‌ی تسلط بر زبان انگلیسی بردارند.

در این مطلب از وبلاگ فست دیکشنری، فهرستی جامع از واژگان ارائه‌شده در این کتاب را گردآوری کرده‌ایم تا زبان‌آموزان بتوانند با دیدی ساختارمند، فرایند یادگیری خود را مدیریت کنند.

استفاده‌ی منظم از این فهرست می‌تواند به‌عنوان ابزاری مؤثر در مرور دوره‌ای واژگان، آماده‌سازی برای آزمون‌های زبان، یا حتی گسترش دایره‌ی لغات عمومی به کار گرفته شود. همچنین، مدرسان زبان انگلیسی می‌توانند از این مجموعه به‌عنوان مرجعی برای طراحی آزمون‌های کلاسی، فعالیت‌های آموزشی و برنامه‌ریزی درسی بهره‌برداری کنند. هدف از تهیه‌ی این فهرست، تسهیل فرایند یادگیری واژگان و افزایش دسترسی به محتوای هدفمند برای همه‌ی علاقه‌مندان به یادگیری زبان انگلیسی است.

در جدول زیر 60 لغت از 2631 لغت واژگان کاربردی سطح فوق متوسط قرار گرفته است. برای مشاهده‌ی لیست کامل لغات (تخصصی) کلیک کنید.

مشاهده

لغت
معنی

browser

مرورگر اینترنت، مرورگر وب

bury the hatchet

صلح کردن، دست از جنگ کشیدن

cell

سلول، یاخته (کوچک‌ترین واحد ساختاری و عملکردی ارگانیسم‌های زنده)

CEO

مدیرعامل، مدیر اجرایی ارشد

chip

سیب‌زمینی سرخ‌کرده

city

شهر

cloud

ابر

come across

(منظور یا پیام) واضح بودن، رسا بودن

come between

جدا کردن، نفاق افکندن، موجب جدایی شدن، بین (دو یا چند نفر) قرار گرفتن

come out

1- آشکار شدن، واضح شدن 2- (برای فروش یا بازرسی و غیره) ارائه شدن 3- پاگشا کردن، (رسماً به اجتماع) معرفی کردن (به ویژه دختر دم بخت را) 4- (به پایان یا به نتیجه و غیره) رسیدن 5- (در مورد همجنس‌بازان) ترجیح جنسی خود را اعلام کردن (come out of the closet هم می‌گوی

لغت
معنی

come to

به هوش آمدن

cookie

کلوچه، شیرینی، شیرینی خشک

court

دادگاه، محکمه، هیئت قضایی

crab

خرچنگ

crash

(ناگهان و بسیار) افت کردن، بسیار خراب شدن (وضع کاسبی)

cruise

(در دریا یا خشکی یا هوا) سفر کردن، رهسپار بودن، دریا گردی کردن، نوردیدن

currency

پول، ارز، اسکناس

database

بانک اطلاعاتی، پایگاه داده‌ها، دادگان، بانک داده‌ها (data bank هم می‌گویند)

debt

بدهی، قرض، وام، دِین

deer

گوزن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *