آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: پنج‌شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۳

    ترک به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / tarak /

    crevice, crack, flaw, rift, break, cleft, fission, split, fissure, leak, cleavage, chink

    crevice

    crack

    flaw

    rift

    break

    cleft

    fission

    split

    fissure

    leak

    cleavage

    chink

    شکاف باریک

    ترک در لوله

    a break in the pipe

    ترک یا شقاق مقعد

    anal fissure

    اسم
    فونتیک فارسی / tarak /

    abandonment, renunciation, breakaway, break, desertion, dereliction, defection, desistance, forsaking, giving up, leaving, renouncement, relinquishment, quitting

    abandonment

    renunciation

    breakaway

    break

    desertion

    dereliction

    defection

    desistance

    forsaking

    giving up

    leaving

    renouncement

    relinquishment

    quitting

    رهاسازی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    ترک عادت مشکل است.

    It is difficult to break a habit.

    او از پیشنهاد ترک سیگار رنجیده شد.

    He bridled at the suggestion of quitting smoking.

    اسم
    فونتیک فارسی / tark /

    back, back seat, pillion, rear saddle

    back

    back seat

    pillion

    rear saddle

    پشت وسیه‌ی نقلیه

    ترک دوچرخه برای راحتی در هنگام سواری طولانی طراحی شده است.

    The bike's rear saddle is designed for comfort during long rides.

    او همیشه ترجیح می‌دهد در رانندگی‌های طولانی در ترک بنشیند.

    She always prefers to sit in the back seat during long drives.

    اسم
    فونتیک فارسی / tark /

    portion, patch

    portion

    patch

    بخش‌های به‌هم دوخته‌شده‌ی پایین لباس

    او یک ترک توری را برای لبه انتخاب کرد تا زیبایی را به طرح اضافه کند.

    She chose a lace portion for the hem to add elegance to the design.

    ترک لباس

    the patch of the dress

    اسم خاص صفت
    فونتیک فارسی / tork /

    Turk, Turkish, Turkic

    Turk

    Turkish

    Turkic

    اهل کشورها یا نواحی ترک‌زبان

    او یک ترک ساکن فلسطین بود.

    He was a Turk living in Palestine.

    آن‌ها اولین تیم ترک بودند که در رقابت‌های جام حذفی قهرمان شدند.

    They were the first Turkish team to win a major cup competition.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ترک

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    آذری ترک‌تبار ترک‌نژاد آذربایجانی
    مترادف:
    صفت
    مترادف:
    ثلمه چاک درز رخنه سوراخ شکاف فاق منفذ
    مترادف:
    تروتازه مرطوب
    مترادف:
    نوعی‌حلوا
    مترادف:
    رها صرفنظر واگذاری واگذار ول
    مترادف:
    دست کشیدن هشتن
    مترادف:
    کلاه‌خود مغفر
    مترادف:
    سوار پشت سر

    ارجاع به لغت ترک

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ترک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ترک

    لغات نزدیک ترک

    • - ترقی معکوس
    • - ترقیق
    • - ترک
    • - ترک آمد و شد کردن با
    • - ترک اتفاق کردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.