تعمیرکار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

شخصی که کارش تعمیر کردن است

فونتیک فارسی

ta'mirkaar
اسم
engineer, fitter, mechanic, repairman, repairer, serviceman, renovator, steeplejack

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- تعمیرکار ماشین لباس‌شویی خراب را در کمترین زمان تعمیر کرد.

- The repairman fixed the broken washer in no time.

- تعمیرکار سریعاً ماشین را تعمیر کرد.

- The mechanic soon fixed up the machine.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تعمیرکار

ارجاع به لغت تعمیرکار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تعمیرکار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تعمیرکار

لغات نزدیک تعمیرکار

پیشنهاد بهبود معانی