engraving, carving, incision, impressing
engraving
carving
incision
impressing
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او از حک ظریف روی میز چوبی تحسین میکرد.
She admired the delicate carving on the wooden table.
او حکاکی پشت ساعتش را به من نشان داد.
He showed me the engraving on the back of his watch.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حک