facial tissue, Kleenex, paper napkin, tissue
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ماشینی که دستمال کاغذی بیرون میدهد.
A machine that dispenses paper napkins.
رامین دهان خود را با دستمال کاغذی پاک کرد.
Ramin wiped his mouth with a paper napkin.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دستمالکاغذی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دستمالکاغذی