آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

مرخصی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / morakhkhasi /

dismissal, freedom, release, discharge

dismissal

freedom

release

discharge

آزادی، رهایی

مرخصی او از زندان خانواده‌اش را شاد کرد.

Her release from jail made her family happy.

مرخصی موقتی

temporal release

اسم
فونتیک فارسی / morakhkhasi /

leave of absence, leave, furlough, vacation, liberty

leave of absence

leave

furlough

vacation

liberty

اجازه‌ی ترک موقتی محل کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

کارش به او مجال رفتن به مرخصی را نمی‌دهد.

His work does not permit him to go on vacation.

به مرخصی طولانی رفتن

to go on an extended leave

نمونه‌جمله‌های بیشتر

او در مرخصی است.

He is on leave.

مهری می‌خواهد در دوران مرخصی خوب استراحت کند.

Mehri wants to rest well during her vacation.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مرخصی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت مرخصی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مرخصی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مرخصی

لغات نزدیک مرخصی

پیشنهاد بهبود معانی