آخرین به‌روزرسانی:

مسکن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / maskan /

house, home, abode, residence, quarters, habitation, lodgment, tenement, lodging, domicile, dwelling place

خانه

ما باید مسکن مناسبی برای بینوایان فراهم کنیم.

We must provide decent housing for the poor.

مسکن رایگان برای مستمندان

rent-free housing for the poor

صفت
فونتیک فارسی / mosakken /

calming, lenitive, soothing, allaying, palliative, analgesic, anodyne, sedative

آرام‌کننده، تسکین‌دهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

پس از مصرف مسکن، بیمار آرام‌تر شد.

The patient was easier after the sedative.

عادت کردن به داروهای مسکن

dependence on painkilling drugs

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مسکن

  1. مترادف:
    آرام‌بخش آرامش‌بخش تسکین‌ده تسکین‌دهنده
  1. مترادف:
    جا جایگاه خانه ماوا محل مقام مکان منزل نشیمن وثاق

ارجاع به لغت مسکن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مسکن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مسکن

لغات نزدیک مسکن

پیشنهاد بهبود معانی