supervision, oversight, control, management, superintendence, stewardship
supervision
oversight
control
management
superintendence
stewardship
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این پروژه تحت نظارت دقیق او تکمیل شد.
The project was completed under her careful supervision.
امر نظارت بر ساختمان به عهدهی او گذاشته شده بود.
The oversight of the construction was entrusted to her.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نظارت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نظارت