آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

همرو به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / hamro /

concurrent, corollary, parallel, collateral

concurrent

corollary

parallel

collateral

هم‌راستا، هم‌زمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

در این کنفرانس جلساتی همرو با موضوعات مختلف برگزار شد.

The conference featured concurrent sessions on various topics.

آن‌ها رویدادهای همرو را تجربه کردند که دیدگاه‌شان را شکل داد.

They experienced collateral events that shaped their perspectives.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت همرو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همرو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همرو

لغات نزدیک همرو

پیشنهاد بهبود معانی