۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

همرو به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / hamro /

concurrent, corollary, parallel, collateral

هم‌راستا، هم‌زمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

در این کنفرانس جلساتی همرو با موضوعات مختلف برگزار شد.

The conference featured concurrent sessions on various topics.

آن‌ها رویدادهای همرو را تجربه کردند که دیدگاه‌شان را شکل داد.

They experienced collateral events that shaped their perspectives.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت همرو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همرو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همرو

لغات نزدیک همرو

پیشنهاد بهبود معانی