تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- چرخ جلو آزاد است و به موتور وصل نیست.
- چرخ آبی که آب از زیر آن رد میشود.
- خیاط اول میبرد، بعد کوک میزند و سپس چرخ میکند.
- باید حاشیههای پرده را با چرخخیاطی بدوزی.
- چرخخیاطی (ماشین خیاطی)
- فروشنده چرخش را از میان بازار شلوغ جلو برد.
- او از چرخی برای حمل جعبههای سنگین استفاده کرد.
- در چرخ، صورتهای فلکی برای کمک به تعیین مسیر نقشهبرداری میشوند.
- هر شب، او به چرخ خیره میشد و به دنیاهای دوردست رویاپردازی میکرد.
- رقص دارای چرخ زیبایی بود که تماشاگران را مجذوب کرد.
- چرخ ناگهانی ترنهواییسواران را هیجانزده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چرخ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چرخ