زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

چرخ به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / charkh /

wheel, roller, roundlet, roundel, caster, -cycle

wheel

roller

roundlet

roundel

caster

-cycle

حلقه‌ی چرخنده

چرخ جلو آزاد است و به موتور وصل نیست.

The front wheel is free and unconnected to the motor.

چرخ آبی که آب از زیر آن رد می‌شود.

an undershot water wheel

اسم
فونتیک فارسی / charkh /

machine (with wheels), bicycle

machine

bicycle

وسیله‌ی چرخ‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

خیاط اول می‌برد، بعد کوک می‌زند و سپس چرخ می‌کند.

The tailor first cuts, then bastes and finally sews on the machine.

باید حاشیه‌های پرده را با چرخ‌خیاطی بدوزی.

You have to machine the edges of the curtain.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

چرخ‌خیاطی (ماشین خیاطی)

a sewing machine

اسم
فونتیک فارسی / charkh /

cart, handcart

cart

handcart

گاری دستی

فروشنده چرخش را از میان بازار شلوغ جلو برد.

The vendor pushed his handcart through the busy market.

او از چرخی برای حمل جعبه‌های سنگین استفاده کرد.

He used a cart to transport the heavy boxes.

اسم
فونتیک فارسی / charkh /

مجازی celestial sphere, vault of heaven, firmament

celestial sphere

vault of heaven

firmament

آسمان

در چرخ، صورت‌های فلکی برای کمک به تعیین مسیر نقشه‌برداری می‌شوند.

On the celestial sphere, constellations are mapped to aid navigation.

هر شب، او به چرخ خیره می‌شد و به دنیاهای دوردست رویاپردازی می‌کرد.

Every night, she would gaze up at the vault of heaven, dreaming of distant worlds.

اسم
فونتیک فارسی / charkh /

spin, turn, rotation, whirl, gyration

spin

turn

rotation

whirl

gyration

چرخش

رقص دارای چرخ زیبایی بود که تماشاگران را مجذوب کرد.

The dance had a beautiful spin that captivated the audience.

چرخ ناگهانی ترن‌هوایی‌سواران را هیجان‌زده کرد.

The sudden turn of the roller coaster thrilled the riders.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد چرخ

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
چرخاب چرخ‌آب
مترادف:
طاق طاق‌ایوان
مترادف:
دستگاه پنبه‌ریسی
مترادف:
دستگاه‌دوخت ماشین دوخت
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت چرخ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «چرخ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چرخ

لغات نزدیک چرخ

پیشنهاد بهبود معانی