۷۰٪ تخفیف نوروزی تا ۷ فروردین ۱۴۰۴ - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

چرخ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

حلقه‌ی چرخنده

فونتیک فارسی

charkh
اسم
wheel, roller, roundlet, roundel, caster, -cycle

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- چرخ جلو آزاد است و به موتور وصل نیست.

- The front wheel is free and unconnected to the motor.

- چرخ آبی که آب از زیر آن رد می‌شود.

- an undershot water wheel
وسیله‌ی چرخ‌دار

فونتیک فارسی

charkh
اسم
machine (with wheels), bicycle

- خیاط اول می‌برد، بعد کوک می‌زند و سپس چرخ می‌کند.

- The tailor first cuts, then bastes and finally sews on the machine.

- باید حاشیه‌های پرده را با چرخ‌خیاطی بدوزی.

- You have to machine the edges of the curtain.

- چرخ‌خیاطی (ماشین خیاطی)

- a sewing machine
گاری دستی

فونتیک فارسی

charkh
اسم
cart, handcart

- فروشنده چرخش را از میان بازار شلوغ جلو برد.

- The vendor pushed his handcart through the busy market.

- او از چرخی برای حمل جعبه‌های سنگین استفاده کرد.

- He used a cart to transport the heavy boxes.
آسمان

فونتیک فارسی

charkh
اسم
مجازی celestial sphere, vault of heaven, firmament

- در چرخ، صورت‌های فلکی برای کمک به تعیین مسیر نقشه‌برداری می‌شوند.

- On the celestial sphere, constellations are mapped to aid navigation.

- هر شب، او به چرخ خیره می‌شد و به دنیاهای دوردست رویاپردازی می‌کرد.

- Every night, she would gaze up at the vault of heaven, dreaming of distant worlds.
چرخش

فونتیک فارسی

charkh
اسم
spin, turn, rotation, whirl, gyration

- رقص دارای چرخ زیبایی بود که تماشاگران را مجذوب کرد.

- The dance had a beautiful spin that captivated the audience.

- چرخ ناگهانی ترن‌هوایی‌سواران را هیجان‌زده کرد.

- The sudden turn of the roller coaster thrilled the riders.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد چرخ

  1. مترادف:
    آسمان فلک گردون
  1. مترادف:
    گردونه
  1. مترادف:
    چرخه
  1. مترادف:
    دوچرخه
  1. مترادف:
    دور گردش
  1. مترادف:
    چرخاب چرخ‌آب
  1. مترادف:
    طاق طاق‌ایوان
  1. مترادف:
    دستگاه پنبه‌ریسی
  1. مترادف:
    دستگاه‌دوخت ماشین دوخت
  1. مترادف:
    تیرکمان کمان
  1. مترادف:
    حرکت دورانی

ارجاع به لغت چرخ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «چرخ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چرخ

لغات نزدیک چرخ

پیشنهاد بهبود معانی