امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

GI

ˌdʒiː ˈaɪ ˌdʒiː ˈaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    gis

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت در حالت جمع: GI's

GI در معنای دوم مخفف لغت glycaemic index، در معنای سوم مخفف gastrointestinal و در معنای آخر مخفف gill است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable informal
(مربوط به) سرباز (ارتش آمریکا)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The GI strode confidently through the war-torn streets.
- سرباز بی‌پروا در خیابان‌های جنگ‌زده قدم زد.
- A weary GI sat by the campfire, lost in thought.
- یک سرباز خسته کنار آتش نشسته بود و در فکر فرو رفته بود.
- The GI uniform was neat.
- لباس سربازی مرتب بود.
abbreviation singular
شاخص گلایسمی، شاخص قند خون
- GI of foods indicates their impact on blood sugar levels.
- شاخص گلایسمی غذاها نشان‌دهنده‌ی تأثیر آن‌ها بر سطح قند خون است.
- Monitoring the GI of meals is crucial for diabetic individuals.
- نظارت بر شاخص گلایسمی وعده‌های غذایی برای افراد دیابتی بسیار مهم است.
abbreviation adjective
پزشکی وابسته به دستگاه گوارش، گوارشی، معده‌ای-روده‌ای
- The GI surgeon was highly skilled.
- جراح دستگاه گوارش بسیار ماهر بود.
- He suffered from a chronic GI condition.
- او از یک بیماری مزمن گوارشی رنج می‌برد.
abbreviation
جانورشناسی آبشش
- The fish uses its gi to extract oxygen from the water.
- این ماهی از آبشش خود برای دریافت اکسیژن از آب استفاده می‌کند.
- The frog's gis rapidly moved.
- آبشش‌های قورباغه به‌سرعت حرکت می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد GI

  1. noun government issue; soldier
    Synonyms: army personnel, doughboy, enlisted person, GI Joe, serviceperson

ارجاع به لغت GI

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «GI» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gi

لغات نزدیک GI

پیشنهاد بهبود معانی