آخرین به‌روزرسانی:

Perfect

ˈpɜrːfekt ˈpɜrːfekt ˈpɜːfɪkt ˈpɜːfɪkt

گذشته‌ی ساده:

perfected

شکل سوم:

perfected

سوم‌شخص مفرد:

perfects

وجه وصفی حال:

perfecting

شکل جمع:

perfects

صفت تفضیلی:

more perfect

صفت عالی:

most perfect

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2

کامل، مام، درست، بی‌عیب، تمام عیار، کاملاً رسیده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

perfect knowledge

دانش کامل

a perfect circle

یک دایره‌ی کامل

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Only God possesses perfect power.

فقط خدا دارای قدرت کامل است.

a perfect gem

یک جواهر بی‌عیب و نقص

a hall that is acoustically perfect

تالاری که از نظر پژواک‌شناسی بی‌عیب است

My father's memory was perfect.

حافظه‌ی پدرم نقص نداشت.

She looked like a perfect angel.

او مثل یک فرشته‌ی تمام عیار بود.

perfect stillness

سکوت محض

a perfect birthday party

یک جشن تولد عالی

perfect number

عدد تام، عدد کامل

verb - transitive

تکمیل کردن، پیشرفت کردن، بهبودی دادن، عالی ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He is planning to perfect his education right here at home.

او می‌خواهد همین‌جا در وطن تحصیلات خود را کامل کند.

Hardship perfected his character.

مرارت شخصیت او را کامل کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perfect

  1. adjective flawless, superlative
    Synonyms:
    excellent ideal superb immaculate spotless faultless supreme consummate accomplished expert skilled adept classical splendid sound pure unblemished unmarred untainted stainless finished matchless peerless unequaled indefectible defectless foolproof experienced excelling aces A-OK ten sublime crowning culminating beyond compare out-of-this-world paradisical paradisiac untarnished utopian
    Antonyms:
    imperfect flawed inferior second-rate unbroken
  1. adjective whole, intact
    Synonyms:
    complete full entire sound unbroken undamaged unimpaired absolute finished flawless intact integral positive simple sheer outright utter unqualified unmixed unadulterated unalloyed unblemished downright gross rank completed choate consummate out-and-out unmitigated
    Antonyms:
    incomplete imperfect unfinished broken part
  1. adjective accurate, correct
    Synonyms:
    correct right exact true precise definite certain close proper appropriate suitable ideal fit faithful strict express required needed requisite distinct sharp to a T to a turn on the money on the button on target dead-on bull’s-eye textbook model very unerring
    Antonyms:
    wrong inaccurate imprecise imperfect
  1. verb polish; achieve
    Synonyms:
    accomplish achieve complete perform fulfill finish improve develop realize effect refine hone ameliorate elaborate smooth polish cultivate round idealize carry out consummate put finishing touch on crown slick
    Antonyms:
    ruin destroy

Collocations

a perfect stranger

یک غریبه‌ی به تمام معنی، یک فرد کاملاً بیگانه

Idioms

practice makes perfect

کار نیکو کردن از پر کردن است

لغات هم‌خانواده perfect

  • verb - transitive
    perfect

سوال‌های رایج perfect

معنی perfect به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «perfect» در زبان فارسی به «کامل»، «بی‌نقص» یا «عالی» ترجمه می‌شود.

واژه‌ی «perfect» به معنای چیزی است که بدون هیچ گونه نقص، ایراد یا اشتباهی باشد و به بالاترین درجه‌ی کیفیت، دقت و کارایی دست یافته باشد. این کلمه معمولاً برای توصیف اشیاء، افراد، عملکردها یا شرایطی به کار می‌رود که معیارهای ایده‌آل را برآورده می‌کنند و هیچ گونه نقطه ضعف یا کمبودی در آن‌ها دیده نمی‌شود.

در زندگی روزمره، «perfect» اغلب برای بیان رضایت کامل یا تحسین چیزی به کار می‌رود. مثلاً وقتی گفته می‌شود «a perfect day» یعنی «یک روز کامل و بی‌نقص»، یا «she gave a perfect performance» یعنی «او یک اجرای عالی داشت». این کاربردها نشان‌دهنده کیفیت بالای یک تجربه یا اتفاق است.

از نظر فلسفی و نظری، مفهوم «کمال» و «بی‌نقص بودن» در بسیاری از فرهنگ‌ها و اندیشه‌ها مطرح شده است. این مفهوم می‌تواند به عنوان هدفی آرمانی در هنر، اخلاق، علم و زندگی انسان مطرح باشد. رسیدن به «perfect» معمولاً هدفی دشوار و در بسیاری موارد غیرقابل دسترس است، اما تلاش برای آن انگیزه‌ای برای پیشرفت و بهبود محسوب می‌شود.

در زمینه‌ی زبان‌شناسی و گرامر، «perfect» به زمان‌هایی در فعل‌ها اشاره دارد که بیانگر انجام کامل یک عمل یا تأثیر آن در زمان حال یا گذشته هستند، مانند «present perfect» یا «past perfect». این کاربرد نشان‌دهنده پیچیدگی و دقت زبانی است که با این واژه همراه است.

«perfect» کلمه‌ای است که بار معنایی بسیار مثبت و قوی دارد و نماد کمال، بی‌نقصی و برتری است. استفاده از این واژه در مکالمات و نوشتارها به تأکید بر کیفیت بالای چیزی کمک می‌کند و نشان‌دهنده سطح بالایی از رضایت و اعتبار است.

گذشته‌ی ساده perfect چی میشه؟

گذشته‌ی ساده perfect در زبان انگلیسی perfected است.

شکل سوم perfect چی میشه؟

شکل سوم perfect در زبان انگلیسی perfected است.

شکل جمع perfect چی میشه؟

شکل جمع perfect در زبان انگلیسی perfects است.

وجه وصفی حال perfect چی میشه؟

وجه وصفی حال perfect در زبان انگلیسی perfecting است.

سوم‌شخص مفرد perfect چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد perfect در زبان انگلیسی perfects است.

صفت تفضیلی perfect چی میشه؟

صفت تفضیلی perfect در زبان انگلیسی more perfect است.

صفت عالی perfect چی میشه؟

صفت عالی perfect در زبان انگلیسی most perfect است.

ارجاع به لغت perfect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perfect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perfect

لغات نزدیک perfect

پیشنهاد بهبود معانی