به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Ash

æʃ æʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ashes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable C1
    گیاه‌شناسی درخت زبان گنجشک ( fraxinus )، (در جمع) خاکستر، بقایای جسد انسان پس از مرگ
    • - Her ashes were scattered at sea.
    • - خاکسترش را در دریا پخش کردند.
    • - cigarette ash
    • - خاکستر سیگار
  • verb - transitive
    خاکستر سیگار را گرفتن، خاکستر سیگار را تکاندن
    • - She ashed her cigarette onto the floor, then handed it to me
    • - خاکستر سیگارش را روی زمین تکاند و بعد سیگار را داد به من.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ash

  1. noun remains of burning
    Synonyms: charcoal, cinders, dust, embers, powder, relics, remains, ruins, slag, soot

Collocations

ارجاع به لغت ash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ash

لغات نزدیک ash

پیشنهاد بهبود معانی