آخرین به‌روزرسانی:

Ash

æʃ æʃ

شکل جمع:

ashes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1

گیاه‌شناسی درخت زبان گنجشک ( fraxinus )، (در جمع) خاکستر، بقایای جسد انسان پس از مرگ

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

Her ashes were scattered at sea.

خاکسترش را در دریا پخش کردند.

cigarette ash

خاکستر سیگار

verb - transitive

خاکستر سیگار را گرفتن، خاکستر سیگار را تکاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She ashed her cigarette onto the floor, then handed it to me

خاکستر سیگارش را روی زمین تکاند و بعد سیگار را داد به من.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ash

  1. noun remains of burning
    Synonyms:
    remains dust ruins soot charcoal cinders embers powder relics slag

Collocations

cigarette ashes

خاکستر سیگار

ارجاع به لغت ash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ash

لغات نزدیک ash

پیشنهاد بهبود معانی