فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cuckold

ˈkʌkoʊld ˈkʌkəʊld

شکل جمع:

cuckolds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

قدیمی بی‌غیرت، دیوث

He found out he was a cuckold after catching his wife with another man.

بعد از اینکه مچ همسرش را با مرد دیگری گرفت، متوجه شد که بی‌غیرت است.

Being a cuckold was a source of shame for him.

دیوث بودن برای او مایه‌ی شرمساری بود.

verb - transitive

قدیمی کلاه بی‌غیرتی سر (کسی) گذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He decided to cuckold his friend.

تصمیم گرفت کلاه بی‌غیرتی سر دوستش بگذارد.

She felt guilty for cuckolding her husband with his co-worker.

او به خاطر کلاه بی‌غیرتی سر شوهرش گذاشتن با همکار او احساس گناه می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cuckold

  1. verb be sexually unfaithful to one's partner in marriage
    Synonyms:
    cheat cheat-on betray wander

ارجاع به لغت cuckold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cuckold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cuckold

لغات نزدیک cuckold

پیشنهاد بهبود معانی