گذشتهی ساده:
damnedشکل سوم:
damnedسومشخص مفرد:
damnsصفت تفضیلی:
more damningصفت عالی:
most damningمحکومکننده، محکومیتآمیز، نکوهشگرانه
The most damning evidence against the gang was four secretly recorded conversations.
محکومکنندهترین مدرک علیه این باند، چهار مکالمهی ضبطشدهی مخفیانه بود.
Some damning information against them was discovered.
برخی اطلاعات محکومیتآمیز علیه آنها، بهدست آمد.
انتقادی، (مربوط به انتقاد) کوبنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a damning report
گزارشی کوبنده
a damning finding
یافتهی انتقادی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «damning» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/damning