با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Damning

American: ˈdæmɪŋ British: ˈdæmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    damned
  • شکل سوم:

    damned
  • سوم شخص مفرد:

    damns
  • صفت تفضیلی:

    more damning
  • صفت عالی:

    most damning

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    محکوم‌کننده، محکومیت‌آمیز، نکوهشگرانه
    • - The most damning evidence against the gang was four secretly recorded conversations.
    • - محکوم‌کننده‌ترین مدرک علیه این باند، چهار مکالمه‌ی ضبط‌شده‌ی مخفیانه بود.
    • - Some damning information against them was discovered.
    • - برخی اطلاعات محکومیت‌آمیز علیه آن‌ها، به‌دست آمد.
  • adjective
    انتقادی، (مربوط به انتقاد) کوبنده
    • - a damning report
    • - گزارشی کوبنده
    • - a damning finding
    • - یافته‌ی انتقادی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد damning

  1. adjective damaging
    Synonyms: damnatory, ruinous, fatal, incriminating

ارجاع به لغت damning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «damning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/damning

لغات نزدیک damning

پیشنهاد بهبود معانی