امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Debug

ˌdiːˈbʌɡ ˌdiːˈbʌɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    debugged
  • شکل سوم:

    debugged
  • سوم‌شخص مفرد:

    debugs
  • وجه وصفی حال:

    debugging

معنی

noun adverb
اشکال‌زدایی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debug

  1. verb troubleshoot
    Synonyms:
    adjust correct fix iron out remedy remove errors repair sort out straighten out unravel unscramble untangle work the bugs out of

ارجاع به لغت debug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debug

لغات نزدیک debug

پیشنهاد بهبود معانی