امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Drying

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dried
  • شکل سوم:

    dried
  • سوم‌شخص مفرد:

    dries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
خشکانش، خشک شدن (فرایند تغییر دادن ماده‌ی پوششی از حالت مایع به جامد با تبخیر حلال‌ها یا ایجاد واکنش‏‌های فیزیکی-شیمیایی یا هر دو)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the drying of the flowers in the sun
- خشکانش گل‌ها در آفتاب
- The drying of the clothes on the clothesline was taking longer than expected due to the cloudy weather.
- خشک شدن لباس روی بند رخت به دلیل هوای ابری بیشتر از حد انتظار طول کشید.
adjective
خشک‌کننده، خشک‌کن، خشک‌شونده
- The drying winds of the desert made it difficult to stay hydrated.
- بادهای خشک‌کننده‌ی بیابان، هیدراته ماندن را دشوار می‌کرد.
- drying chamber
- محفظه‌ی خشک‌کن
- drying fatty acid
- اسید چرب خشک‌شونده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drying

  1. verb To cause to become dry
    Synonyms:
    desiccating emptying hardening parching withering setting exhausting petrifying shrivelling concentrating searing indurating condensing dehydrating scorching evaporating wiping draining dulling sponging congealing blotting concreting baring caking
  1. verb Remove the moisture from and make dry
    Synonyms:
    wilting parching shrivelling desiccating dehydrating
    Antonyms:
    dampening watering wetting soaking
  1. adjective
    Synonyms:
    evaporative

ارجاع به لغت drying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drying

لغات نزدیک drying

پیشنهاد بهبود معانی