گذشتهی ساده:
driedشکل سوم:
driedسومشخص مفرد:
driesخشکانش، خشک شدن (فرایند تغییر دادن مادهی پوششی از حالت مایع به جامد با تبخیر حلالها یا ایجاد واکنشهای فیزیکی-شیمیایی یا هر دو)
the drying of the flowers in the sun
خشکانش گلها در آفتاب
The drying of the clothes on the clothesline was taking longer than expected due to the cloudy weather.
خشک شدن لباس روی بند رخت به دلیل هوای ابری بیشتر از حد انتظار طول کشید.
خشککننده، خشککن، خشکشونده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The drying winds of the desert made it difficult to stay hydrated.
بادهای خشککنندهی بیابان، هیدراته ماندن را دشوار میکرد.
drying chamber
محفظهی خشککن
drying fatty acid
اسید چرب خشکشونده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «drying» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drying