گذشتهی ساده:
explainedشکل سوم:
explainedسومشخص مفرد:
explainsتوضیح، شرح، تبیین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You'll have a lot of explaining to do when your dad finds out what happened.
وقتی پدرت بفهمد چه اتفاقی افتاده است، باید توضیحات زیادی برای ارائه داشته باشی.
You've got some explaining to do!
باید توضیح بدهی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «explaining» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/explaining