با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Deciphering

American: dəˈsaɪfərɪŋ British: dɪˈsaɪfərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deciphered
  • شکل سوم:

    deciphered
  • سوم‌شخص مفرد:

    deciphers

معنی

سرگشایی، افشای سر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deciphering

  1. verb To find the key to (a code, for example)
    Synonyms: decrypting, cracking, breaking
  2. verb Convert code into ordinary language
    Synonyms: unravelling, decrypting, solving, translating, revealing, tracing, cracking, understanding, explaining, construing, rendering, expounding, reading, disentangling, elucidating, interpreting, unfolding, resolving, deducing, spelling, breaking, analyzing
    Antonyms: scrambling, misconstruing, misunderstanding
  3. verb To make understandable
    Synonyms: interpreting, expounding, explicating, explaining, construing

ارجاع به لغت deciphering

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deciphering» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deciphering

لغات نزدیک deciphering

پیشنهاد بهبود معانی