با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Farewell

ˌferˈwel ˌferˈwel ˌfeəˈwel ˌfeəˈwel
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    farewells

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    بدرود، وداع، خدا نگهدار، خداحافظ، تودیع، تودیع کردن
    • - Farewell! Give my greetings to everyone.
    • - خدانگهدار! همه را سلام برسان.
    • - farewell ceremonies on the occasion of his excellency the ambassador's trip
    • - مراسم بدرود به مناسبت سفر جناب سفیر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد farewell

  1. noun departing saying; departure
    Synonyms: adieu, adieus, adieux, adios, bye-bye, cheerio, ciao, goodbye, hasta la vista, have a nice day, leave-taking, parting, salutation, sendoff, so long, ta-ta, valediction
    Antonyms: greeting, hello

ارجاع به لغت farewell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «farewell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/farewell

لغات نزدیک farewell

پیشنهاد بهبود معانی