فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fielding

ˈfiːldɪŋ ˈfiːldɪŋ

گذشته‌ی ساده:

fielded

شکل سوم:

fielded

سوم‌شخص مفرد:

fields

معنی

هنری فیلدینگ (رمان‌نویس انگلیسی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fielding

  1. verb catch
    Synonyms:
    handling catching covering answering tracking retrieving disciplining compassing coursing patching plotting ranging parrying orbiting
    Antonyms:
    throwing
  1. noun english novelist and dramatist (1707-1754)
    Synonyms:
    henry fielding

ارجاع به لغت fielding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fielding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fielding

لغات نزدیک fielding

پیشنهاد بهبود معانی