فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Free Spirit

ˌfriː ˈspɪrət ˌfriː ˈspɪrɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    انسان آزاد، آزاده، آزادمنش، آزادیخواه
    • - Hannah was described as being a free spirit.
    • - هانا را فردی آزادمنش می‌دانند.
    • - Pietri was a free spirit whose performances were nontraditional.
    • - پیتری انسانی آزادمنش بود که اجراهایش غیرسنتی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد free spirit

  1. noun nonconformist
    Synonyms: Bohemian, New Ager, beatnik, bohemian, dissenter, eccentric, flower child, free thinker, gonzo, hippie, maverick, nonconformist, original, radical

ارجاع به لغت free spirit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «free spirit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/free-spirit

لغات نزدیک free spirit

پیشنهاد بهبود معانی