سومشخص مفرد:
glazesوجه وصفی حال:
glazingشیشهای، ساختهشده از شیشه
a glazed door
درِ شیشهای
the glazed canopy
سایهبان شیشهای
(چشم یا چهره) بدون حرکت بهدلیلِ خستگی یا بیحوصلگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I wondered why everyone was looking into space with glazed expressions.
در عجب بودم که چرا همه با چهرههای بدون حرکت به جلوی خود نگاه میکنند.
Noticing my slightly glazed eyes, he quickly summarized his points.
با توجه به چشمان کمی بدون حرکتم، بهسرعت نکاتش را خلاصه کرد.
لعابدار
Portugal is renowned for its glazed potteries.
پرتغال بهخاطرِ سفالهای لعابدار خود مشهور است.
glazed ceramic
سرامیک لعابدار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «glazed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glazed