گذراندن زندگی، تجربه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We lead a very quiet life since Ralph retired.
از وقتی رالف بازنشسته شد، زندگی آرامی میگذرانیم.
It's difficult to lead a life now a days.
این روزها گذراندن زندگی سخت است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lead (a life)» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lead-a-life