با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Lead (a Life)

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • idiom
    گذراندن زندگی، تجربه کردن
    • - We lead a very quiet life since Ralph retired.
    • - از وقتی رالف بازنشسته شد، زندگی آرامی می‌گذرانیم.
    • - It's difficult to lead a life now a days.
    • - این روزها گذراندن زندگی سخت است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lead (a life)

  1. verb experience
    Synonyms: have, live, pass, spend, undergo

ارجاع به لغت lead (a life)

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lead (a life)» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lead-a-life

لغات نزدیک lead (a life)

پیشنهاد بهبود معانی