امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Neanderthal

-dərˌθɒːl / / -ˌtɑːl -dərˌθɒːl / / -ˌtɑːl niˈændəˌtɑːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
وابسته به انسان غارنشین، وابسته به انسان وحشی و اولیه، خیلی کهنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the Neanderthal violence of the secret police agents
- خشونت نئاندرتال مانند مأموران آگاهی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد neanderthal

  1. adjective Designating or of a widespread form of early human being (Homo sapiens neanderthalensis) of the Upper Pleistocene
    Synonyms:
    Neanderthalian neandertal
  1. noun Extinct robust human of Middle Paleolithic in Europe and western Asia
    Synonyms:
    neanderthal man Neandertal man neandertal Homo sapiens neanderthalensis
  1. adjective Ill-mannered and coarse and contemptible in behavior or appearance
    Synonyms:
    boorish loutish neandertal oafish swinish

ارجاع به لغت neanderthal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «neanderthal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/neanderthal

لغات نزدیک neanderthal

پیشنهاد بهبود معانی