امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Parachute

ˈpærəʃuːt ˈpærəʃuːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    parachuted
  • شکل سوم:

    parachuted
  • سوم‌شخص مفرد:

    parachutes
  • وجه وصفی حال:

    parachuting
  • شکل جمع:

    parachutes

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb countable B2
چتر نجات، پاراشوت، پاراشوت به‌کار بردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He parachuted out of the burning airplane.
- با چتر نجات از هواپیمای سوزان بیرون پرید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parachute

  1. noun Rescue equipment consisting of a device that fills with air and retards your fall
    Synonyms:
    chute seat pack parachute lap pack parachute harness and pack umbrella brolly bailer silk
  1. verb Jump from an airplane and descend with a parachute
    Synonyms:
    jump make a lift-off jump make a free fall side-slip glide down fall plummet chute hurtle bail out hit-the-silk

ارجاع به لغت parachute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parachute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parachute

لغات نزدیک parachute

پیشنهاد بهبود معانی