فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Plaguey

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین plaguy نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار plaguey رایج است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective informal
    آزاررسان، آزاردهنده، مزاحم، مشکل‌ساز
    • - These plaguey mosquitoes won't let me sleep at night.
    • - این پشه‌های مزاحم اجازه نمی‌دهند شب‌ها بخوابم.
    • - That plaguy noise from the construction site is driving me crazy.
    • - آن صدای آزاردهنده از محل ساخت‌وساز مرا دیوانه می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد plaguey

  1. adjective Causing irritation or annoyance
    Synonyms: plaguy, pestiferous, pestilent, annoying, bothersome, galling, irritating, nettlesome, pesky, pestilential, pestering, teasing, vexatious, vexing
  2. adverb In a disagreeable manner
    Synonyms: plaguy, plaguily

ارجاع به لغت plaguey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plaguey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plaguey

لغات نزدیک plaguey

پیشنهاد بهبود معانی